به چه چیزی » یا «؟ چه چیزی را باید باور کرد » آنگاه، نخستین سؤالی که یک روشنفکر مسلمان باید جویا شود این پرسش نیست که
در این نقطه مسأله منابع تاریخی، که اعتماد اولیه را به وجود «؟ به که باید اعتماد کرد » بلکه این سؤال است که «؟ باید فکر کرد
میآورند توجه عمده تحقیق را در آئین مهدویت به خود معطوف میدارد؛ آئینی که ایده ظهور رهبر هدایت شده و برگزیده الهی
در آینده در جامعه اسلامی را نوید میدهد.
1345 ش) را - هنگامی که تازه درباره موضوع پژوهش فکر میکردم هنوز تحصیلات دوره کارشناسیام در مشهد مقدس ( 1350
ادامه میدادم و به بینظیر بودن اعتقاد به ظهور مهدی منتظر (عج) در اسلام پی بردم و بدان متقاعد شدم. این وجه اختصاصی
انحصاری که توجه مرا به خود جلب کرد بیشتر در تشیع حفظ شده است تا درک وظیفه مهدی (عج) در آینده در مذهب تسنن و
اساساً از مختصات تشیع به شمار میآید. سنیان گرچه در مفهوم مهدویت با شیعیان مشترکند، اما به خاطر اکثریتی که در میان
مسلمانان دارند و قدرت سیاسی را در اختیار داشتهاند خود کمتر به این اعتقاد توجه کردهاند. در عوض، آنان بر بسط امت از
مجرای رهبری غیر آرمانی خلفا و پس از آنها بر شناسائی رسمی بالفعل سلاطین و حکام تمرکز یافتهاند. از طرف دیگر، شیعیان
برداشت دیگری از عدالت الهی دارند و آن را حقیقت آرمانی میدانند که خدای بزرگ هرگز از وعده خود دربارهاش تخطی

نمیکند و سنت مقدس الهی او تغییرناپذیر بوده و وعده انتظار ظهور رهبر هدایت شده الهی را برای برقراری عدالت و مساوات در
زمین تحقق خواهد بخشید.
عصر طلائی » مطمئناً، در تسنن علاقه سنیان به ظهور آینده رهبری آرمانی مهدی (عج) در حاشیه قرار گرفته است، زیرا به نظر آنان
632 میلادی) سپری گردیده است. بنا به - در طی دوره حکومت خلفای راشدین در سالهای یازدهم تا چهلم هجری ( 660 « اسلام
دیدگاه تاریخی کلاسیک سنیان، دوره خلفای راشدین، دوره آرمانی بوده است. با بررسی بیشتر منابع اهل سنت این نکته روشن
میشود که همچنانکه ایدئولوژی تشیع در جامعه ریشه دارتر شد نگرش سنیان به مفهوم مهدویت موقعیت جدلی مییافت و این امر
تا آنجا پیش میرفت که اصالت اسلامی آن را منکر شدند. همانند سازی مهدی (عج) با امامان معصوم (ع) تهدیدی جدی برای
سنیان تحت خلافت خلفای راشدین محسوب میشد و مشروعیت قدرتهای سیاسی موجود حاکم را زیر سؤال « دوره طلایی » تحقق
میبرد. در نتیجه، علمای سنی که به بافت قدرت سیاسی حاکم وابسته بودند رفتاری ناشایست و غیرمنصفانه نسبت به اعتقاد به
مهدویت از خود بروز دادند و ایده منجی اسلام در آینده را که به تمام بسط یافته بود جزء واردات یهودیان به عالم اسلام و
اسرائیلیات تلقی کرده و ترویج نمودند.
به علاوه با تبلیغ این موضوع خاطرنشان کردند که ایده منجی در تشیع را یهودیان نو مسلمان ساختهاند تا کینه دیرینه خود را که در
قرآن بخوبی بیان شده، ابراز دارند و بدین وسیله به هدف عمده خود یعنی ایجاد نفاق و جدایی در بین مسلمانان دست یابند. چنین
برخورد خصمانه و ظالمانه با تشیع تنها به یک دوره خاص از تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام محدود نمیشود. تنها کافی است به
آثار و متون عربی که در جهان تشیع، هم امروزه نشر میدهند نگاهی بیفکنیم تا شدت تنفر عمیق ریشهدار آنان را از آرمانگرائی
تشیع در مورد عدالت الهی و قدرت آن به ایجاد ناپایداری در نظم عمومی ناعادلانه جهان تسنن را کشف کنیم.
بنابراین، این پژوهش در مرحله اول دو وظیفه را میبایست انجام دهد و در دو جنبه به تحقیق پردازد. نخست آنکه بنیاد فرآیند
تاریخی مفهوم مهدویت در اسلام را به عنوان حقیقت مسلم و ضروری قرآنی در مورد عدالت تغییرناپذیر الهی بنا سازد و دوم
مفهوم یهودی مسیحی منجی را استخراج کرده و بر جنبههای منحصر به فرد و جهانی مهدویت (عج) در تجربه تاریخی مسلمانان
تأکید ورزد؛ جنبههایی که به تلاش و کشمکش عدهای از مسلمانان اصیل به تشکیل جامعه سیاسی، مذهبی آرمانی (است) مربوط
میشود و نقش رهبر هدایت شده الهی، مهدی موعود (عج) در آن جنبه محوری دارد.
قطعاً، اهداف دوگانه این پژوهش روشی تاریخی را با تأکید بر شرایط سیاسی تعیین کرد که برای همه مسلمانان جزئیات تفصیلی و
اعتقادی آن شناخته شده بود.